«اول اینکه در این سرزمین هر کس میتواند برای خود خرید و فروش کند و در حقیقت همه فروشنده و خریدارند، کسی از فروش محصول مزرعه یا باغ خویش بدون وساطت دیگری ابا ندارد و گاهی خود شاه از تخت به زیر آمده برای خرید پارچه یا جواهر چانه میزند.
دوم: نفرت فوقالعاده و غیرقابل تحملی که همیشه ایرانیها از دریا و بحر پیمایی داشتهاند کار را به جایی رسانده که عبور از لمیزرعترین و خشکترین صحاری خطرناک را به کوتاهترین خطوط کشتیرانی ترجیح میدهند. نداشتن نیروی دریایی و عدم علاقه به مسافرتهای دریایی نتایج شومی برای ایرانیان داشته، موسسات عدیده منفعتی که در بحر خزر داشتهاند از دستشان رفته و از طرف دیگر جزایر خارگ و کیش و هرمز و بحرین واقع در خلیج فارس را اعراب و وهابیها متصرف شده و درصددند به دولتی که بیرقش در آن سواحل در اهتزاز نیست اعتنایی نکنند. سوم: عدم مبادلات بانکی و نبودن اسکناس و برات است؛ چون عموما از ظاهر ساختن تمول خود حتی به طریق غیرمستقیم بیمناکند. باب معاملات بسته شده است؛ خاصه با دوری مسافت اماکن که مانع هر گونه معامله است چه رسد به مبادله.
- برگرفته از گزارش هیات ژوبر به ناپلئون. این هیات بعد از عهدنامه موسوم به فینکنشتاین به ایران آمد. عهدنامه فینکنشتاین در ۱۳ اردیبهشت ۱۱۸۶ ه.خ. برابر ۴ مه ۱۸۰۷ میلادی در شهر فینکنشتاین در لهستان امروزی میان نمایندگان فتحعلی شاه قاجار و ناپلئون بناپارت منعقد شد.