هیکس با کسب رتبههای عالی در مدارس خصوصی انگلستان، بورسیه کالج بالیون آکسفورد شد. ابتدا در رشته ریاضی در دانشگاه آکسفورد به تحصیل پرداخت اما خیلی زود تغییر عقیده داد و به اقتصاد روی آورد. هیکس در سال ۱۹۲۵ از دانشگاه آکسفورد فارغالتحصیل شد سپس در طول سالهای ۱۹۳۵-۱۹۲۶ به تدریس در مدرسه عالی اقتصاد لندن پرداخت. فعالیت وی ابتدا در زمینه اقتصاد کار آغاز و قبل از اینکه شکل تحلیلی به خود بگیرد به توصیف کار و روابط صنعتی توسعه یافت.
وسعت افق اندیشه او چنان است که گاهی هیکس را نئوکلاسیک، گاهی نئوکینزی و گاهی پیرو مکتب عدم تعادل دانستهاند. بار علمی هیکس بهخاطر آموزشهایی که در کالج کلیفتون پشت سرگذاشته بود در حد یک کارشناس ریاضیات بود. اما ریاضیات صرف نمیتوانست پاسخگوی استعدادهای وی باشد و از نظر علمی او را راضی کند. وی علاقه بسیاری به ادبیات و تاریخ داشت.
از این رو در سال ۱۹۲۳ وارد مدرسه جدید فلسفه، سیاست و اقتصاد آکسفورد شد ولی به موقعیت چندانی دست نیافت، او توانست با رتبه درجه دوم تحصیلات خود را به اتمام برساند. وی در هیچ یک از دروس به کیفیت موردنظر خود دست نیافت. در آن دوران شمار اقتصاددانها بسیار اندک بود.هیکس یک دوره تدریس موقت را در دانشگاه اقتصاد لندن شروع کرد که بعدها ادامه یافت.
وی بار دیگر دریافت، میتواند ریاضیات را که در آن ایام به فراموشی سپرده شده بود، احیا کرده و از آن در اقتصاد بهره گیرد. در سال ۱۹۳۰ و پس از آنکه گروه اقتصاد دانشگاه لندن به همت لیونل رابینز آغاز به کار کرد، هیکس امیدوارتر شد. در سال ۱۹۳۵ موفق شد برای تدریس در دانشگاه کمبریج پذیرفته شود، فرصتی که درنگی در آن راه نداد.
بیشتر اوقات هیکس طی سالهای ۱۹۳۸-۱۹۳۵ در این دانشگاه، صرف تالیف کتاب «ارزش و سرمایه» شد که براساس کارهای انجام شده وی در لندن تنظیم میشد. به همین دلیل هیکس نتوانست از همراهی با اقتصاددانهای دانشگاه کمبریج بهره علمی لازم را کسب کند.او طی سالهای ۱۹۴۶-۱۹۳۸ در دانشگاه منچستر فعالیت داشت؛ جایی که کار با ارزش خود را در زمینه اقتصاد رفاه عمومی با توجه به کاربرد آن در حسابداری اجتماعی به انجام رساند.
در سال ۱۹۴۶ به آکسفورد بازگشت. ابتدا بهعنوان محقق کالج نوفیلد (۱۹۵۲-۱۹۴۶) و نیز استاد اقتصاد سیاسی در دراموند (۶۵-۱۹۵۲) و سرانجام بهعنوان محقق عضو کالج آل سُلز (۷۱-۱۹۶۵) به فعالیت پرداخت. هیکس مدت کوتاهی نیز در آفریقای جنوبی تدریس داشت.
جان هیکس در قرن بیستم، زمانی که اقتصاد خرد و کلان کاملا از هم جدا بودند و تخصص در کلیه نظامهای دانشگاهی حاکم بود سهم عمدهای در اقتصاد خرد و کلان داشت علاوه بر این مهمترین نقش را در شکلگیری نظریات کینز در اقتصاد کلان داشته است. او به نقش نظریه شتاب دهنده در رشد موثر و درآمد توجه کرد و به نتیجهای مشابه روی فوربسهارود دست یافت یعنی شتاب ممکن است نوسانات مختلفی را در سطح تولید داشته باشد.
هیکس علاوه بر تالیف آثاری در زمینه پول و تجارت بینالمللی درباره رشد و نوسانات اقتصادی نیز آثاری تدوین کرده است.در کتاب «ارزش و سرمایه» جان هیکس اظهار میدارد: درآمد مبلغی است که فرد اقتصادی از سرمایه استفاده میکند، بدون اینکه ارزش سرمایه پایین بیاید، در این صورت با استهلاک است که میتوان چنین رابطهای را بین درآمد و سرمایه به وجود آورد. البته استهلاک در بعضی مواقع که سرمایه در معرض افت سریع است، تشدید میشود.
هیکس در کتاب «نظریه دستمزدها» درباره مباحث حساسیت جایگزینی و ارتباط آن با سهم نیروی کار و سرمایه از درآمد مطالبی بیان کرده است که با موضوع نظریه توزیع رابطه نزدیکی دارد. از دیگر کارهای برجسته هیکس در علم اقتصاد، طرح منحنی LM-IS برای تشریح نظریه کینز و ارائه نظرات جدیدی درباره رشد است که در مقالهای با نام «آقای کینز و اقتصاددانان کلاسیک» به تشریح آن پرداخته است.
منحنیهای LM-IS رابطه بین درآمد و نرخ بهره را در بازار کالا و بازار پول نشان میدهند. با تغییر عواملی که بر این منحنیها اثر میگذارند میتوان منحنیهای مذکور را به چپ و راست حرکت داد و باعث تغییر سطح درآمد شد.
نظریات کینز هیچگاه نتوانست رابطه میان بازار کالا و بازار پول را تبیین کند. معاملات بازار کالا منجر به تولید کالاها و فروش آنها به مصرفکننده، دولت و سایر کشورها میشود. تعادل در بازار کالا مستلزم آن است که عرضه کالاهای موجود در بازار با تقاضای آنها برابر باشد. در بازار پول، افراد مقادیر معینی از پول را تقاضا میکنند که در قبال آن توسط بانک مرکزی هر کشور پشتوانه پولی وجود دارد.
تعادل بازار پول مستلزم آن است که تقاضا برای پول با عرضه آن برابر باشد. هرچند این دو بازار بیش از آنکه مستقل از همدیگر باشند با یکدیگر مرتبط هستند. هیکس این موضوع را که چگونه تفاوت دیدگاه اقتصاددانان کینزی و اقتصاددانان کلاسیک از تفاوت میان فروش متفاوت برای دو نمودار ناشی میشود، به دقت نشان داده است.
هیکس علاوه بر درجات دکترای افتخاری، در سال ۱۹۶۴ لقب عالیجناب را از دربار انگلستان دریافت کرد. بهطور کلی آثار وی شامل بیست جلد کتاب و پنجاه مقاله است که اکثر آنها در سه مجلد با عنوان «مجموعه مقالات درباره نظریه رشد» در سال ۱۹۸۱ به چاپ رسید. او در ۲۰ مه سال ۱۹۸۹ درگذشت.
تولید محتوای بخش «وب گردی» توسط این مجموعه صورت نگرفته و انتشار این مطلب به معنی تایید محتوای آن نیست.